Blood And Broken Bones/ خون و استخوان های شکسته

The man drank the syrup and walked towards the stadium door with a huge smile on his face, but when he reached one step away from it, the smile on his lips suddenly dried up and his eyes widened. The reason for his state was the man who stood in front of him and had sunk his teeth into his neck and was drinking his blood at a supernatural speed.

Subyss and Nathan looked at this scene as they were frozen in their places, and moments later, the man drew up the last drop of the man's blood, and while his face was like someone whose body is on the ground and his soul is in space, he threw the dried man on the ground.

Subyss blinked a few times and when he got control of himself, he went towards the attacker and said with a voice coming from the bottom of his throat:
"Godfrey! Why did you do that?"

Godfrey looked at Subyss from under half-opened eyelids and replied in a tone that did not sound sorry.
"I'm sorry, Lord Subyss. I wasn't polite at all, but this man's blood drew me in so much I couldn't resist."

Subyss shouted:
"Why did you kill him?"

Both Godfrey and Nathan jumped up and the drunkenness of drinking blood left Godfrey's body and mind. This time, he looked at Subyss with his eyes wide open and said:
"You should know why, shouldn't you?"

A maddened light flashed in Subyss' eyes and his face became like his previous self, the same Subyss that purified the souls of sinners by cutting off their body parts. He went to Godfrey with a supernatural speed and hit him on the chest with his hand so that his legs were lifted off the ground and he flew in the air and hit the wall hard and the sound of his bones cracking was heard.

Nathan made a panicked move towards Godfrey, but Subyss motioned for him to stay where he was.
"Nathan, I don't want to hurt you. So don't come any further."

Nathan said worriedly.
"Lord Subyss, please…"

"Hush!"

And he went to Godfrey and looked at him with eyes full of anger.
"Godfrey, pure and bright vampire. So this is your true face?"

"Lord Subyss, calm down. That man was a…"

Before he could finish his sentence, Subyss slammed his fist into his cheek and broke its bone. Godfrey put his hand on his cheek and continued:
"...was a serial killer."

Subyss looked at Godfrey motionless for a few moments, and then his face slowly returned to its previous state. Nathan went to Godfrey and mended his broken bones, and Godfrey then went to his room, as if lost in his own world.

Subyss followed him and took his arm and turned him towards himself and raised his hand and placed it on his cheek.
"I'm sorry. I'm really sorry. Forgive me."

Godfrey raised his hand and placed it on his.
"It was my fault. I should have explained the man's identity sooner."

And he kissed Subyss' hand and smiled at him to make sure there was no turbidity between them, and then he went up the stairs, and Subyss and Nathan watched him go, feeling that something had troubled Godfrey's mind, something that had nothing to do with what happened a few moments ago.

Screenshot_۲۰۲۴۰۷۰۷-۲۰۱۶۳۵_Google.jpg

خون و استخوان های شکسته

مرد شربت را نوشید و با لبخندی حجیم بر لب به سمت در استادیوم حرکت کرد، اما وقتی به یک قدمی آن رسید، ناگهان لبخند بر لب هایش خشک شد و چشمانش گشاد شد. دلیل این حالت او مردی بود که مقابلش ایستاده و دندان هایش را در گردن او فرو کرده و داشت با سرعتی مافوق طبیعی خونش را می نوشید.

سابیس و ناتان همان طور که سر جایشان خشکشان زده بود، به این صحنه نگاه کردند و مرد لحظاتی بعد آخرین قطره ی خون مرد را نیز بالا کشاند و در حالی که چهره اش مثل کسی بود که جسمش روی زمین و روحش در فضا است، جسد خشک شده ی مرد را روی زمین انداخت.

سابیس چند بار پلک زد و وقتی به خودش مسلط شد، به سمت مهاجم رفت و با صدایی که از ته گلویش می آمد، گفت:
"گادفری! چرا این کار را کردی؟"

گادفری از زیر پلک های نیمه بازش به سابیس نگاه کرد و با لحنی که متاسف به نظر نمی رسید، پاسخ داد:
"متاسفم، لرد سابیس. کارم اصلا مودبانه نبود، ولی خون این مرد طوری مرا به خود جذب کرد که نتوانستم مقاومت کنم."

سابیس فریاد زد:
"چرا او را کشتی؟"

گادفری و ناتان هر دو از جایشان بالا پریدند و مستی ناشی از نوشیدن خون جسم و ذهن گادفری را ترک کرد. او این بار با چشم هایی که کاملا باز بودند، به سابیس نگاه کرد و گفت:
"شما باید دلیلش را بدانید، مگر نه؟"

برقی دیوانه وار در چشمان سابیس درخشیدند و چهره اش شبیه خود قبلی اش شد، همان سابیسی که روح گناهکاران را با قطع کردن اعضای بدنشان می پالود. او با سرعتی فرا طبیعی به سمت گادفری رفت و با دستش را طوری به سینه ی او کوباند که پاهایش از زمین کنده شدند و در هوا به پرواز درآمد و محکم با دیوار برخورد کرد و صدای ترک خوردن استخوان هایش به گوش رسید.

ناتان با وحشت به سمت گادفری حرکت کرد، ولی سابیس با دستش به او اشاره کرد که سر جایش بماند.
"ناتان، نمی خواهم به تو صدمه بزنم. پس جلوتر نیا."

ناتان با نگرانی گفت:
"لرد سابیس، خواهش می کنم..."

"هیس!"

و به سمت گادفری رفت و با چشمانی پر از خشم به او نگاه کرد.
"گادفری، خون آشام پاک و نورانی. پس چهره ی واقعی تو این است؟"

"لرد سابیس، آرام باشید. آن مرد یک..."

قبل از آن که موفق شود، جمله اش را تمام کند، سابیس مشتش را محکم به گونه اش کوباند و استخوان آن را شکست. گادفری دستش را روی گونه اش گذاشت و ادامه داد:
"...یک قاتل زنجیره ای بود."

سابیس چند لحظه بی حرکت به گادفری نگاه کرد و بعد چهره اش آرام آرام به حالت قبلی برگشت. ناتان به سمت گادفری رفت و استخوان های شکسته اش را ترمیم کرد و گادفری پس از آن در حالی که انگار در دنیای خودش غرق شده بود، به سمت اتاقش رفت.

سابیس به دنبال او رفت و بازویش را گرفت و روی او را به سمت خودش برگرداند و دستش را بالا آورد و روی گونه ی او گذاشت.
"متاسفم. واقعا متاسفم. من را ببخش."

گادفری دستش را بالا آورد و روی دست او گذاشت.
"مقصر من بودم. باید زودتر درباره ی هویت آن مرد توضیح می دادم."

و دست سابیس را بوسید و به او لبخند زد تا مطمئن شود که کدورتی بین آن ها وجود ندارد و بعد از پله ها بالا رفت و سابیس و ناتان رفتن او را تماشا کردند، در حالی که حس می کردند چیزی ذهن گادفری را مشوش کرده، چیزی که ربطی به اتفاق چند لحظه پیش ندارد.

خرید لباس گادفری:

753300.jpg

🔺پیراهن اسپرت لی مردانه آستین بلند ساده
.
♦️قیمت: 399 تومان
♦️جنس: لی
♦️سایز: M، L، XL، XXL، XXXL
.
🔴 ارسال سریع و ارزان و پرداخت درب منزل
لینک خرید👇
http://dysh.ir/j3h27
خرید پیامکی 👇
💢براي خرید کد 992300 را به سامانه 100081 پيامک کنيد .

اگر از روش های بالا خرید کنید، خون یک انسان شرور به عنوان کمیسیون برای من فرستاده خواهد شد.



0
0
0.000
2 comments
avatar

Congratulations @sadaf.alinia! You have completed the following achievement on the Hive blockchain And have been rewarded with New badge(s)

You have been a buzzy bee and published a post every day of the week.

You can view your badges on your board and compare yourself to others in the Ranking
If you no longer want to receive notifications, reply to this comment with the word STOP

Check out our last posts:

Our Hive Power Delegations to the June PUM Winners
Feedback from the July Hive Power Up Day
0
0
0.000